گفتمان رنج از ادبیات فلسطین باید کنار گذاشته شود / خوشبختانه ادبیات فلسطین درگیر جدال مدرنیسم-پست مدرنیسم نشده است
به گزارش مبلغ «نشست هم اندیشی مردم علیه پوپولیسم» سه شنبه 10بهمن سال جاری ازسوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با حضور اساتید مختلف برگزارشد و دکتر فضه خاتمی نیا دکتری ادبیات انگلیسی و کارشناس ادبیات فلسطین در این نشست با موضوع «مردم در ادبیات فلسطین» سخنرانی کرد که مشروح سخنان وی را در ادامه می خوانید:
دکتر خاتمی نیا در ابتدای این نشست در تبیین موضوع سخنان خود گفت: روایت، جنبه ای مهم در هر فرهنگی است و به عنوان یک جزء همه جا حاضر در ارتباطات انسانی، در آثار هنری مختلف مثل ادبیات، نقاشی، مجسمه سازی و موسیقی می تواند رویدادها، احساسات و پدیده ها را به تصویر بکشد؛ در واقع روایت یک امر انتزاعی و در خلا نیست، بلکه در شکل گیری روابط انسانی و ارتباط افراد با یکدیگر اثرگذار است. بنابراین ارتباط روایی در یک فرایند شکل می گیرد و بر اساس ارتباطی که با مخاطب خودش برقرار می کند و دوری یا قرابتی که با مخاطب دارد تاثیرگذاری متفاوت ایجاد می کند، پس به این معنا روایت فقط هنر داستان گفتن نیست بلکه کارکردهای مختلفی مثل برقراری ارتباط ها، انتقال اطلاعات، بیان احساسات، رویدادهای شخصی یا جمعی و انتقال اخلاق و دانش فرهنگی را دارد و همچنین به طرق مختلف در به تصویر کشیدن احساسات و افکار کمک می کند.
روایت در ادبیات فلسطین
وی ادامه داد: ویژگی شاخص روایت در ادبیات مردمی فلسطین، در فرایند شکل گیری تعریف فرد از خود و ادراک روایی، اجتماعی و فرهنگی مردم و شناخت فرد از خود و جهان اثر بسزایی گذاشته است. روایت در ادبیات پایداری و هنر روایی فلسطین به مفاهیم متعددی مثل ایمان، ایثار، همراهی، گذشت، مقاومت و تبدیل رنج به حرکت و امید و ایستادگی اطلاق می شود، در روایت های مقاومت انسان به گونه ای به تصویر کشیده می شود که در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، هنری و حتی خانوادگی قایل به کنش گری است نه انفعال، پس خروجی و کارکرد بارز این روایت ها این است که به بازسازی تصویرهای برآمده از رویکردهای غرب در خصوص انسان غیر غربی و به تعبیر ادوارد سعید به مجازی سازی کمک نمی کند، بلکه در برابر آن می ایستد. یکی از ویژگی های بارز ادبیات فلسطین زبان ساده و بی تکلف و استفاده از نمادهایی است که افراد را با تنوع هویتی به یکدیگر پیوند داده و استعاره هایی که در خاک و در وجود مردم ریشه دوانده را به یک درخت تنومندی تبدیل کرده و به مردم کمک کرده است که به جای فرار کردن از ریشه های هویتی خود به ریشه های هویتی خویش پناه بیاورند و در واقع ریشه های هویتی را عامل حرکتی مستمر از گذشته تا امروز معرفی کرده اند و آن را مثل یک ذکری مدام در اشکال مختلف هنر از شعر، داستان، رمان، دیوارنگاره وحتی نقاشی های خیابانی به تصویر می کشد و با این کار خودش بین مردم، هنر، مقاومت و وعده ی پیروزی قرآنی ارتباط برقرار می کند، پس روایت در ادبیات و هنر حرکتی روشنفکرانه یا نخبه گرایانه برای ایجاد تمایز بین هنر، خالق اثر هنری و مردم نیست، بلکه یک پشتوانه ی مردمی دارد و نقش مردم فلسطین از کودک، نوجوان، پیر و جوان را در کنار همدیگر با مفهوم کلانی مثل سرزمین مادری پیوند می دهد و در دام قطبیت سازی برآمده از گفتمان مدرنیته در ادبیات گرفتار نمی شود.
ویژگی های شعر فلسطین
دکترخاتمی نیا عناصر و مولفه هایی که در این روایت بسیار پررنگ هستند را اینچنین برشمرد:
اولین عنصر عشق و محبت است که این را با نمادهایی مثل زن و عشق به سرزمین درآمیخته اند، یعنی زن و زمین یا مادرانگی و زمین به عامل بزرگ مقاومت تبدیل شده، که اشعارمحمود درویش مصداق بارز این عنصر است.
عنصر بعدی عنصر طنز است دشمن و کارگزارانش به تمسخر گرفته می شوند و اعمال خشن و جنایت های دشمن در قالب طنز تلخی نمایش داده می شود که این خود نمایانگر یک روحیه ی زنده و پابرجا است.
مولفه بعدی روحیه ی مخالفت و ستیز است یعنی ماهیت و عناد دشمن را در مقابل روحیه ی پایداری و بی باکی قرار می دهد تا عنصر مقاومت را تقویت کند، شعر مقاومت تنها گواه دگرگونی محتوا و مفهوم شعر نیست بلکه نمایش دگرگونی قالب و اسلوب است، به عبارت دیگر شعر مقاومت در گذشته ی خود نمانده و از قالب های سنتی عبور کرده است بدون اینکه محتوا و مفهومی که می خواهد انتقال دهد را از دست دهد.
نکته ی مهم و اصلی شعر فلسطین سادگی و وضوح است و از پیچیدگی های زبانی شعر مدرنیسم تقلید نکرده. در مدرنیسم مخاطب نخبگان هستند اما مخاطب روایت های فلسطین توده ی مردم هستند و شعر بخش عظیم و عمده ی میراث روایت فلسطینی را شکل می دهد، یعنی راویان فلسطینی نه تنها از مضمون و محتوای جنبش مدرنیسم تقلید نکرده اند، بلکه شعر را به عنوان عنصر بومی و وطنی روایت خود همچنان حفظ کردند و کاری که این حفظ انجام داده است در واقع هم راستا با آن مقاومت و ایستادگی است. اشعار مدرنیسم زبان بسیار پیچیده، لغات سخت، پر تکلف و زبان متمایز از زندگی عادی و روزمره مردم دارند و شاعر به عبارتی به مثابه خدای اثر است و اقتدار خودش را بر جامعه در زبان پیچیده و متکلف اثر حکم فرما می کند اما در ادبیات روایی فلسطین شاعر جدای از مردم نیست یعنی انسان فلسطینی را انسان منفعل معرفی نمی کند.
نکته ی بعدی این است که ادبیات روایی فلسطین در شعر باقی نمانده و در ابعاد مختلف گسترش یافته است. ادبیات داستانی در فلسطین مثل بقیه جهان عرب در نیمه ی اول قرن بیستم بروز و ظهور پیدا کرده است، در اواخر قرن نوزدهم آغاز نهضت ترجمه از زبان های بیگانه باعث شده که این آثارداستانی ترجمه شوند و جهان عرب هم از این قاعده مستثنی نبوده است اما آن چیزی که در روایت فلسطین رخ داد، این بود که در بند و اسیر حصار ترجمه نمی شود و هویت بومی خودش را حفظ می کند و می بینیم که یکی از ویژگی های مهم روایت در هنر و ادبیات و رسانه ی فلسطین بین رشته ای بودنش است و می تواند گفتگویی بین رشته ها و روایت های خودش برقرار کند و درک چند رسانه ای از روایت ها دارد و در این روایت های چند رسانه ای به صورت خلاقانه هویت و فرهنگ بومی و همچنین زبان فلسطینی و عربی و هویت عربی ترویج داده می شود.
یکی دیگر از شاخص های برجسته ی روایت های مردمی فلسطین، پرداختن به مساله ی رنج است. در هنر و ادبیات فلسطین رنج بازتاب داده می شود اما این رنج به معنای بازسازی انسان منفعل نیست بلکه رنجی است که به حرکت مقاومت و امید مردم جانی دوباره تزریق می کند و از طرف دیگر چشم های بسته ی جهان مدرن را با رنج مردم فلسطین و مفهوم مقاومت آشنا می کند.
ویژگی بعدی روایت این است که هویت فلسطینی و ریشه های هویتی آن با مفاهیم آشنایی مثل سرزمین و خانه پیوند خورده است و شما در تمام انواع روایت ها این مفاهیم را با نماد مادری گره خورده می بینید، این خودش نمادی است از نقش زنان در ادبیات مقاومت؛ در واقع اینجا زن نقش منفعل و قربانی و ستم دیده ای که در هر شرایطی فقط انفعال و قربانی بودنشان بروز و ظهور پیدا می کند را ندارد بلکه پابه پای سرزمین شان مقاومت می کند و این زنان جدا از مردان و مفهوم مقاومت و امید تعریف نمی شوند و همگام با سایر مردم جامعه در حفظ هویت تمدنی خودش و سرزمین خود کنش گری دارند، این روایت به گفتمان فمینیستی نظیر زن به مثابه قربانی یا زن به مثابه فرد منفعل کمک نمی کند و سکوت فمینیست ها در خصوص زنان فلسطین و تک صدایی و اروپامحوری موجود در گفتمان فمنیستی را به چالش می کشد. یکی دیگر از استعاره های پر تکرار، نماد درخت، گیاه و… که نشان رشد، امید و زندگی است، احلام بشارت اثری به اسم درختانی برای یادبود دارد، یعنی در عنوان اثر هم این نمادها یادآوری می شود.
گریزی به کتاب «لهجه ها اهلی نمی شوند»
در یکی دیگر از جنبه های ادبیات روایی فلسطین شما می توانید مهاجرت و هویت را پررنگ ببینید. خالد مطاوع در کتاب «لهجه ها اهلی نمی شوند» به این نکته اشاره می کند که خانه برای یک انسان مهاجر امری مکانمند نیست بلکه زبانمند است و حال که این انسان سرگردانی حاصل از اشغال تجاوزگر را مجبور شده به جان بخرد، خانه برای او در زبان و کلمه ها است و می بینیم که این نویسندگان در تیوری و نظریه پردازی فعال هستند و با سبک های گوناگون و صداهای متفاوت تجربه ی مهاجر فلسطینی را به تصویر می کشند و دریچه های تازه ای به مضامینی مثل سیاست و خانواده و فرهنگ باز می کنند.در رمانی از رضوی عاشور به اسم «من پناهنده نیستم» یا رمانی به اسم «دختران زیتون»، نشانی از امید و اینکه ما هویت های فلسطینی و ریشه ای خود را فراموش نکردیم مشهود است و این ها در ذهن تاریخی انسان فلسطینی ظهور پیدا می کند و با مقاومت و وعده های قرآنی و ایمانی در روایت های امیدبخش و کنش گری توانسته یک نوعی ازاستعمار زدایی را انجام دهد. لذا اینجا می بینیم که آواره به معنای انسان منفعل و مطرود در کشور خودش نیست بلکه تصویری از انسان مهاجر بازسازی می شود، مثلا در شعری از یوسف الخطیب می خوانیم که « کلید خانه ام همیشه با من است/ همیشه/ حتی آن هنگام که در دشت های اندوه سرگردان می گردم.» می بینیم که علاوه بر انسان مهاجر، زنان و بچه های فلسطینی هم در این بازسازی هویتی نقش دارند. غسان کنفانی در داستان های خودش به شخصیت های کودک می پردازد، کودکانی که قربانی هستند یعنی این جنایت سربسته نمی ماند و نشان داده می شود. اما آنچه برجسته می شود امید و تلاش برای به دست آوردن آینده ای روشن است، این کودک در مبارزات شرکت می کند و به اندازه ی کودکانگی خودش می تواند کنش گری داشته باشد. ایزابلا حامد نویسنده ی معاصر فلسطینی بر این باور است که ترویج گفتمان رنج به مثابه قربانی یا گفتمان ناامیدی یک نوع گفتمان تبعیض نژادی است که در نهایت به حذف قومیتی فلسطین منجر می شود، به دلیل اینکه کنش گری را از انسان فلسطینی می گیرد، روایت های ادبی و هنری باید به این رنج ها بپردازند و از دل این رنج ها بتوانند کنش گری و حرکت امیدوارانه در انسان فلسطینی ایجاد کنند و نژادپرستی حاکم بر گفتمان استعمار غربی را به چالش بکشانند.
محبت جمعی فلسطینی ها در روایتهای خیابانی
یکی دیگر از روایت هایی که از نظر ساختاری شاید متفاوت با روایت ادبی است اما از نظر محتوایی مشابه است و عناصر بازسازی می شود، روایت های تصویرهای خیابانی است، در هنر خیابانی با تکیه بر احساس و عاطفه ، محبت جمعی را زنده می کند و وحدت انسان فلسطینی را در برابر گفتمان غالب تجاوزگر و حامیان آن ها نشان می دهد و یکپارچگی را در وحدت فلسطینی به تصویر می کشد، نه یکپارچگی در هژمون مثلث گفتمان قدرت. در واقع اسراییل با تکیه بر گفتمان استعماری، زمانی که اشغال فلسطین را آغاز می کند، دراولین اقدام یک مرکز برای هنر تاسیس می کند اما فلسطینی ها عقب نشینی نمی کنند و این تعریف و این هویت را نمی پذیرند و در تندیس ها و تصاویر و هنرهای خیابانی و نگارگری ها مفاهیم بومی و عربی را به تصویر می کشند. لذا در این روایت های خیابانی، موضوع و هویت مقاومت و سرزمین مادری در حافظه ی جمعی مردم فلسطین دوباره زنده می شود و حتی در برابر تحریم ها و سانسورهای اسراییل مقاومت می کند و به نوعی با استفاده از این نوع روایت با امپریالیسم شناختی مبارزه می کند، در اینجا می بینیم که کنش گری زنان در روایت های چند بعدی با نقش های چندگانه ی زنان؛ زن به مثابه نویسنده زن به مثابه نقاش، زن به مثابه نظریه پرداز در مقاومت گره می خورد و مفهوم محبت و پیوند عاطفی با به تصویر کشیدن زنانی مثل لیلا خالد در هنرهای خیابانی، مفهوم کلان از هم گسیختگی جغرافیایی و فیزیکی را به چالش می کشد و نشان می دهد هرچقدر استعمارگر بخواهد اشغال فیزیکی سرزمینش را ادامه دهد، زن فلسطینی، زن آواره و رنجور ومنفعلی نیست بلکه انسانی است با یک روح بلند که کنش گری سیاسی خودش را در نقش رزمنده با مفاهیم برآمده از قرآن و ایمان قلبی که ریشه در هویت سرزمینش دارد، پیوند می دهد.
روایتهای مردمی فلسطین درگیر جدال مدرنیسم-پست مدرنیسم نیست
یک نکته ی خیلی کلیدی در روایت های مردمی فلسطین این است که دوباره هوشمندانه در گذار از مدرنیسم وپست مدرنیسم کنش گری دیگری ایجاد می کند و روایت در فلسطین درگیر جدال سنت و مدرنیته نمی شود و همچنین گرفتار گفتمان برآمده از روایت های رمان های تاریخی خلق شده در گذار از مدرنیسم به پست مدرنیسم نمی شود. به عبارت دیگر دیدیم که چگونه اکثر کشورها دچار قطبیت های برآمده از هنر مدرنیسم شدند، رمان های تاریخی در گذر از مدرنیسم به پست مدرنیسم به یک نوعی، گفتمان شرق شناسی را دوباره بازسازی کردند و انسان شرقی بازنمایی شد وآن تصویر در دوره های مختلف در اذهان مردم، گفتمانی بازسازی می کند و در رمان های تاریخی که در صدر بازار فروش رمان های معاصر هست می بینیم که غرب به مثابه ناجی انسان شرقی بازنمایی می شود و رسانه در این روایت های رمانی _تاریخی پررنگ است و در میان اخباری که فاجعه ی طوفان، زلزله و بلایای طبیعی را نشان می دهد، تروریسم وحادثه ی سپتامبر را به تصویر می کشد و ادبیات پسا سپتامبر را تولید می کند تا این را یک بلای طبیعی نشان دهد که ما در برابر بلای طبیعی باید فوریت و ضرورت داشته باشیم و اقدام کنیم و مدیریت بحران انجام دهیم و مخاطب خودش را اقناع می کند که هویت برآمده از اسلام هویت جنگ طلب و تروریسم است و باید با آن مبارزه کرد اما گفتمان فلسطینی اسیر این روایت نشده است و در برابر گفتمان غالب تسلیم نمی شود و مقاومت خودش را در این زمینه نشان داده است.
دکتر خاتمی نیا درپایان نشست بیان کرد: روایت زمانی می تواند کارکرد خودش در کنار سایر مولفه های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی را به نفع یک سرزمین فعال کند که ریشه در عناصر بومی، فرهنگی و هویتی افراد داشته باشد و این ریشه ی هویتی ارتباط فرد با خودش را به خوبی پیوند می دهد و بعد به صورت چند بعدی و چند رسانه ای این روایت باید به کار گرفته شود. در واقع مفاهیم برگرفته از هویت تمدنی وجه اشتراکی است برای ارتباط بین روایت ادبی و هنری و هویت سازی؛ در این صورت روایت فقط رویایی در ذهن هنرمند جدا مانده از جامعه نیست بلکه در متن جامعه، در میان زندگی مردم و مخصوصا در زمان تنش و بحران به کمک مردم می آید و برای حفظ هویت بومی و سرزمینی مردم در برابر بیگانه به آن ها امید تزریق می کند.
وی افزود: آنچه که در روایت های برآمده از گفتمان فلسطین مورد غفلت قرار گرفته، این است که ما روایت های ادبی فلسطین را از کنش گری های سیاسی انسان فلسطینی جدا کردیم. به عبارت دیگر حتی ما ادبیات صلح را به معنی انفعال در نظر گرفتیم، در صورتی که ادبیات فلسطین نمونه ی بارز ادبیات صلح است به این معنا که اولین کلید واژه ی ادبیات صلح آشتی با خود است، شما انسان فلسطینی و زن فلسطینی را سرگردان بین هویت های مختلف نمی بینید بلکه این انسان یک هویت ریشه ای و پایه به عنوان پناهگاه خودش دارد و با آن در دنیای مدرن حرکت می کند و هویت بومی خودش را جدا از مبارزه نمی داند، لذا باید در تعریف فلسطین، مبارزه و مقاومت یک بار دیگر بازسازی کنیم و نباید این روایت ها را جدا از کنش گری سیاسی بدانیم، این روایت است که توانسته مردم را با یکدیگر پیوند دهد و این جنبش مردمی در عرصه ی سیاسی و روایی در برابر رسانه های غربی که از گفتمان های مختلف بهره می گیرند، شکست نخورده و ایستادگی کرده است.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "گفتمان رنج از ادبیات فلسطین باید کنار گذاشته شود / خوشبختانه ادبیات فلسطین درگیر جدال مدرنیسم-پست مدرنیسم نشده است" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "گفتمان رنج از ادبیات فلسطین باید کنار گذاشته شود / خوشبختانه ادبیات فلسطین درگیر جدال مدرنیسم-پست مدرنیسم نشده است"، کلیک کنید.